حمام 40 روزگی کیان
از اونجایی که مامانی تنبل بود و از همه مهمتر حالش هم خوب نبود عمه اشرف جون و مادرجون من و بردن حموم ودرب هم بستن ومامان بیچاره با یه دوربین موند پشت در اما عوضش وقتی اومدم بیرون کلی خوردنی شده بودم البته خیلی خسته بودم چون با یه کاسه چهل بار آب ریختن روی سرم و هی صلوات فرستادن واسه همین تو حموم خیلی خسته شدم دیدین راست گفتمممممم خلاصه اینقدر حموم مزه داد که نگو مامانی هم سریع برام شیر آماده کرد آخه مگه نشنیدین آب آدمو گرسنه می کنه منم گشنم بود خوب بعدش یه خواب حسابی زدم البته اگه این فرشته ها بزارن و هی منو نخندونن منم که خوش خنده ...
نویسنده :
مامان کیان
17:10